برای "تظاهر" به دلبستگی دیگر بهانهای ندارم!
چقدر غریب و مبهم.....
چه حس مشکوکی !!!
من و او دیگر "ما" نیستیم... و من حتی دلتنگش نمیشوم
انگار تمام آن روزها کابوس شکنجهای مزمن برای روح بی قرار و سر کش من بود
مثل پرندهای فراری از قفس
احساس رهایی میکنم.
جون دادااااااااش بیرون سرده!!!!!درو باز کن دیگه
خدایا..چرا نمیزنگه؟!؟؟!
.: Weblog Themes By Pichak :.